تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:قصه,دیگه خجالت نمی کشم,, | 13:7 | نویسنده : مجتبی زمانی

من دیگه خجالت نمی کشم...

 

 احسان کوچولو بعضی روزها با مامانش می رفت پارک اما وقتی می رسیدن اونجا از کنار مامانش تکون نمی خورد و نمی رفت با بچه ها بازی کنه. هر چه قدر هم که مامانش بهش می گفت پسرم برو با بچه ها بازی بکن فایده ای نداشت.



ادامه مطلب

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

  • مترجم سایت